من و آبجیم !

هرچی که بشه

من و آبجیم !

هرچی که بشه

یه روز |پر مشغله!

 یه بار دیگه هم بخیر گذشت!

 

بعد از مدتها این اولین 4شنبه ای که خونه ام و به خاطر جلوگیری از سر رفتن حوصلم گفتم بیام و اتفاقای دیروزو تعریف کنم.دیروز روز بدی نبود.از امتحانو و 4 واحد تاریخ ادبیات که بگذریم،میرسیم به بقیه ی اتفاقای خوب.بذار فقط اینو بگم که منو آبجی بعد از مشورت با توجه به اکثریت آرا!قرار گذاشتیم که امتحان ندیم.نه اینکه خدایی نکرده درس نخونده بودیما!نه،نه!!!این استاد ما قبلانا در توصیف این درس می گفت که خیلی درس سختی و ریزشش تو آخر ترما معروف و اگه این امتحانو ندین می افتینو... ما هم به خاطر تو دهنی به استاد،خودمون این درسو حذف کردیم که دیگه انقد واسه ما شاخ و شونه نکشه!از سر بیکاری انقد تو حیاطو راهروها ول زده بودیم که دیگه روم نمی شد از راهرو رد شم.3شنبه های دانشگاه روزای خوبی.همه هستنو...یه چیز جالب اینکه تازگیها این رضا.. بد میره تو مخ ما.یادم باشه این یکیرو هم به آلبوم افتخاراتمون اضافه کنیم.

 دیروز قرار شده بود که منو آبجیم با امیراینا بریم سینما.وقتی همه خواب بودند.سانس سینما 5 بودو ما تازه ساعت 4 سوار تاکسی شدیم.یکی نبود بگه خوب شما که از صبح بیکار بودین خوب یه ذره زودتر راه می افتادین.خلاصه طبیعی بود که با این وضع خبابونا ما نرسیدیم به سینما و قرار شد که بریم کافی شاپ.امیر با یکی از دوستاش اومده بود که اتفاقاً اسم اونم علی بود.طفلی امیر اینا دچار کثرت علی اند. خوب این وسط من که فکر میکردم قراره بریم سینما طبیعی که نمی تونستم به شروین بگم که داریم میریم کافی شاپ اونم با امیر و دوستش.یک کافی شاپ گندی بود که...از صندلی های ناراحتش گرفته تا منوی مسخرش که یه دونه قهوه توش پیدا نمیشد.تو کافی شاپ که بودیم شروین sms داد که کدوم سینمایی که بیام دنبالت.ازاونجا به بدش دیگه بماند که دل من مثه سیر و سرکه داشت می جوشید.خلاصه از امیر اینا جدا شدیم و بدون توجه به سفارشات امیر مبنی بر اینکه زود برین خونه اومدیم و رفتیم پیش شروین.خدارو شکر دیروزم به خیر گذشت و ...

امروز ساعت 4 می خواییم با آبجیم بریم آرایشگاه و ابروهامونو یه مدل جدید برداریم که در ضمن برای فردا هم آماده باشه!!!

 

                                                     امضاء

                                                            آبجی کوچیکه

نظرات 1 + ارسال نظر
شیوا چهارشنبه 15 آذر 1385 ساعت 01:19 ب.ظ http://sheved.blogsky.com

جه آبجیهای باحالی ! دوقلویین ؟ من و آبجیمم خیلی با هم جینگیم ولی اون ۳ سال از من کوچیک تره !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد